سیاوشان
از رگ های "امیر" جاری می شود
تا گریه های "سیلک"
"سلیمانیه" به راه اندازد
و "باغ فین" کبیر
در گوش سرو چهارصد ساله
میان "خلوت کریم خانی"
"سیاوشان" می نوازد
سید.م
قالی
تو را در آغوش گرفت
زمانی که
تیغ
بر گلو بوسه زد
و خورشید
سوار نیزه ها
اردهال را سایه انداخت